معنی بلند قدری

حل جدول

لغت نامه دهخدا

قدری

قدری. [ق َ دَ ری ی] (ص نسبی) نسبت است به قدر. مقابل جبری. رجوع به قدریه شود.

قدری. [ق َ] (اِخ) یحیی بک. از نویسندگان و مترجمان است. وی کتاب حقوق الدول حسین فهمی عثمانی را به زبان عربی برگردانده و در بیروت به سال 1884 م. به چاپ رسیده است. اصل این کتاب به ترکی است و در آستانه به سال 1300 هَ. ق. چاپ شده است.


بی قدری

بی قدری. [ق َ] (حامص مرکب) بی ارزشی. بی اعتباری. ناچیزی. کم اهمیتی:
ور زآنکه بغردی بناگاهان
پیرامن او هزبر یا ببری
زآن جانب خویش ننگرد زین سو
از ننگ حقارت و ز بی قدری.
منوچهری.
نشد بی قدر و قیمت سوی مردم
ز بی قدری صدف لؤلوی شهوار.
ناصرخسرو.
پادشاه عالم غیب دان عیب دنیا پیدا میکند و بی قدری او بخلق مینماید. (گلستان). || حقارت. ذلت. (ناظم الاطباء).


غیلان قدری

غیلان قدری. [غ َ ن ِ ق َ دَ] (اِخ) رجوع به غیلان بن مسلم شود.


قدری پاشا

قدری پاشا. [ق َ] (اِخ) محمد. از دانشمندان و نویسندگان معاصر مصر است. او راست: 1- الاحکام الشریعه فی الاحوال الشخصیه. این کتاب طبق مذهب ابوحنفیه نوشته شده و در بولاق به سال 1298 هَ. ق. و در آستانه به سال 1304 هَ. ق. در 140 صفحه، در مطبعه ٔ جمالیه ٔ مصر به سال 1329 هَ.ق. و مطبعه ٔ هندیه به سال 1325 هَ. ق. به چاپ رسیده است. 2- الدررالمنتخب من لغات الفرنسیس و العثمانیین و العرب. طبع دوم این کتاب در بولاق به سال 1875 م. انجام پذیرفته است. 3- قانون الجنایات ای العقوبات، جزء سوم این کتاب در بولاق به سال 1282 هَ. ق. چاپ شده است. 4- قانون العدل والانصاف للقضاء علی مشکلات الاوقاف (فقه حنفی) این کتاب در بولاق به سال 1311 و 1313 هَ. ق. به چاپ رسیده است. 5- قطر انداء الدیم فی النصایح والمواعظ والحکم. این کتاب به ترتیب حروف معجم مرتب شده و اشعاری است در پند و اندرز و نصیحت و در مطبعه ٔ وطنیه به سال 1288 هَ. ق. چاپ شده. 6- مرشد الحیران الی معرفه احوال الانسان فی المعاملات الشرعیه. این کتاب در بولاق به سال 1308 هَ. ق. چاپ شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1495- 1496).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قدری

اندکی، کمی

فرهنگ فارسی هوشیار

قدری

کمی اندکی


کم قدری

‎ کم قدر و اعتبار بودن، بی قدری بی اعتباری.


بی قدری

بی ارزشی، کم اهمیتی

فرهنگ معین

قدری

(قَ) [ع - فا.] (ق مر.) مقداری، اندکی.

(قَ دَ) [ع.] (ص نسب.) منسوب به قدر (معتقد به تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده). مق جبری.

مترادف و متضاد زبان فارسی

قدری

اندکی، کمی، مقداری،
(متضاد) خیلی

فارسی به عربی

قدری

بعض، بعض الشیء، شیء

فارسی به آلمانی

قدری

Einige manche, Einige, Manche, Etwas, Irgendetwas

معادل ابجد

بلند قدری

400

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری